سال انتشار | 1335 |
تاریخ توزیع | 1335/03/05 |
تعداد قطعه در سری | 3 |
تیراژ | |
قیمت اسمی | 8.5 ریال |
طراح | |
دندانه | 11*11.5 |
فیلیگران | 2 |
تعداد قطعات در ورق | 50 |
چاپخانه |
موضوع تمبر
خواجه نصیرالدین طوسی
‘ابو جعفر محمد بن محمد بن حسن طوسی مشهور به خواجه نصیرالدین (زادهٔ شنبه، ۵ اسفند ۵۷۹ در طینوج یا طوس – درگذشتهٔ دوشنبه ۱۱ تیر ۶۵۳ در بغداد) شاعر،[۳] همهچیزدان،[۴] فیلسوف، متکلم، فقیه، ستارهشناس، اندیشمند،[۵] ریاضیدان، منجم، پزشک و معمار ایرانی[۶][۷][۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲] قرن هفتم قمری است. کنیهاش «ابوجعفر» و به القابی چون «نصیرالدین»، «محقق طوسی»، «استاد البشر» و «خواجه» شهرت دارد.[۱۳][۱۴]
فعالیتهای علمی
وی سنت فلسفه مشایی را که پس از ابن سینا در ایران رو به افول گذاشته بود، بار دیگر احیا کرد. وی مجموعه آرا و دیدگاههای کلامی شیعه را در کتاب تجرید الاعتقاد گرد آورد.
او رصدخانه مراغه را ساخت و در کنار آن کتابخانهای بهوجود آورد که نزدیک به چهل هزار جلد کتاب در آن بودهاست.[۱۵] او با پرورش شاگردانی (همچون قطب الدین شیرازی) و گردآوری دانشمندان ایرانی عامل انتقال تمدن و دانشهای ایران پیش از مغول به آیندگان شد.[۱۶]
وی یکی از گسترش دهندگان علم مثلثات است[۱۷] که در سده ۱۶ میلادی کتابهای مثلثات او به زبان فرانسه ترجمه گردید.
زندگینامه
خواجه نصیرالدین طوسی یکی از سرشناسترین شخصیتهای تاریخ اسلامی است. علوم دینی و عقلی را زیر نظر پدرش و منطق و حکمت طبیعی را نزد داییاش آموخت. تحصیلاتش را در نیشابور به اتمام رساند و در آنجا به عنوان دانشمندی برجسته آوازه یافت. وی در زمان حمله مغول به ایران در پیش ناصرالدین، محتشم قهستان، به کارهای علمی خویش مشغول شد. در همین زمان اخلاق ناصری را نوشت. پس از مدتی به نزد اسماعیلیان در دژ الموت نقل مکان کرد. پس از یورش هلاکوی مغول و پایان یافتن فرمانروایی اسماعیلیان(۶۳۵ ه.خ) هلاکو نصیرالدین را مشاور و وزیر خود ساخت، تا جایی که هلاکو را در تازش به بغداد و سرنگونی عباسیان یاری داد.[۱۸]
دربارهٔ زادگاه خواجه نصیرالدین توسی اختلاف است بعضی کتابها و منابع پدر وی را «شیخ وجیه الدین محمد بن حسن» از بزرگان و دانشوران قم میدانند[۱۹] اما در بعضی منابع پدر او را زاده روستای طینوج از توابع قم میدانند[۲۰][۲۱][۲۲] که به همراه خانواده برای زیارت امام هشتم شیعیان به مشهد عازم میشود و پس از زیارت، در هنگام بازگشت به علت بیماری همسرش، در یکی از محلههای شهر توس مستقر میشود؛ و پس از چندی به درخواست اهالی محل علاوه بر اقامهٔ نماز جماعت در مسجد، به تدریس در مدرسه علمیّه مشغول میگردد. خواجه نصیر طوسی در ایام اقامت پدر در آنجا در پانزدهم جمادیالاول سال ۵۹۸ ق، متولد گردید؛ و پدرش با یاد دادن قرآن کریم به او، او را «محمد» نامید.[۱۳]
- روزهای کودکی و نوجوانی خواجه توسی در شهر توس سپری شد. وی در این روزها پس از خواندن و نوشتن، قرائت قرآن، قواعد زبان عربی و فارسی، معانی و بیان و حدیث را نزد پدر خویش آموخت. پس از آن به توصیه پدر، نزد داییاش «نورالدین علی بن محمد شیعی» که از دانشمندان نامور در ریاضیات، حکمت و منطق بود، به فراگیری آن علوم پرداخت. سپس با راهنمایی پدر در محضر «کمال الدین محمد حاسب» که از دانشوران نامی در ریاضیات بود، به تحصیل پرداخت اما هنوز چند ماهی نگذشته بود که استاد آهنگ سفر کرد و آوردهاند که وی به پدر او چنین گفت: من آنچه میدانستم به او (خواجه نصیر) آموختم و اکنون سؤالهایی میکند که گاه پاسخش را نمیدانم!
پس از چندی دایی پدرش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» که تبحر ویژهای در علوم رجال، درایه و حدیث داشت، به توس آمد و خواجه در نزد او به کسب علوم پرداخت. گرچه او موفق به فراگیری مطالب جدیدی از استاد نشد، اما هوش و استعداد وافرش شگفتی و تعجب استاد را برانگیخت به گونهای که به او توصیه کرد تا به منظور استفادههای علمی بیشتر به نیشابور مهاجرت کند. او در شهر توس و به دست استادش «نصیر الدین عبدالله بن حمزه» لباس عالمان دین را بر تن کرد و از آن پس به لقب «نصیرالدین» از سوی استاد مفتخر شد.
خواجه سپس به نیشابور پای نهاد و به توصیه دایی پدر به مدرسه سراجیه رفت و مدت یک سال نزد سراج الدین قمری که از استادان بزرگ درس خارج فقه و اصول در آن مدرسه بود، به تحصیل پرداخت. سپس در محضر استاد فریدالدین داماد نیشابوری – از شاگردان امام فخر رازی – کتاب «اشارات ابن سینا» را فرا گرفت. پس از مباحثات علمی متعدد فرید الدین با خواجه، علاقه و استعداد فوق العادة خواجه نسبت به دانش اندوزی نمایان شد و فریدالدین او را به یکی دیگر از شاگردان فخر رازی معرفی کرد و بدین ترتیب نصیرالدین طوسی توانست کتاب «قانون ابن سینا» را نزد «قطب الدین مصری شافعی» به خوبی بیاموزد. وی علاوه بر کتابهای فوق از محضر عارف معروف آن دیار «عطار نیشابوری» (متوفی ۶۲۷ ه.ق) نیز بهرهمند شد.
خواجه که در آن حال صاحب علوم ارزشمندی گشته و همواره به دنبال کسب علوم و فنون بیشتر بود، او پس از تحصیل در نزد دانشمندان نیشابور به ری شتافت و با دانشور بزرگی به نام برهان الدین محمد بن محمد بن علی الحمدانی قزوینی آشنا گشت. او سپس قصد سفر به اصفهان کرد امّا در بین راه، پس از آشنایی با «میثم بن علی میثم بحرانی» به دعوت او و به منظور استفاده از درس خواجه ابوالسعادات اسعد بن عبدالقادر بن اسعد اصفهانی به شهر قم رو کرد.
توسی پس از قم به اصفهان و از آنجا به عراق رفت. او علم «فقه» را از محضر «معین الدین سالم بن بدران مصری مازنی» (از شاگردان ابن ادریس حلی و ابن زهره حلبی) فرا گرفت؛ و در سال ۶۱۹ ه.ق از استاد خود اجازهٔ نقل روایت دریافت کرد. آن گونه که نوشتهاند خواجه مدت زمانی از «علامه حلی» فقه و علامه نیز در مقابل، درس حکمت نزد خواجه آموختهاست. «کمال الدین موصلی» ساکن شهر موصل (عراق) از دیگر دانشمندانی بود که علم نجوم و ریاضی به خواجه آموخت و بدین ترتیب پژوهشگر توسی دوران تحصیل را پشت سر نهاده، پس از سالها دوری از وطن و خانواده، قصد عزیمت به خراسان کرد.[۲۳]
خواجه توسی در قلعههای اسماعیلیان
اسماعیلیه فرقهای از شیعیان است که به باور پیروانش اسماعیل فرزند جعفر صادق جانشین اوست. این گروه پس از مدتها در سال ۴۸۳ ه.ق به دست حسن صباح در ایران رونقی دوباره یافتند و پس از چندی، گرایشهای شدید سیاسی پیدا کرده، فعالیتهای خود را گسترش دادند. قلعه الموت در حوالی قزوین پایتخت آنان بود و علاوه بر آن قلعههای متعدد و استواری داشتند که جایگاه امنی برای مبارزان سیاسی بهشمار میرفت و دستیابی بر آنها بسیار سخت بود.[۲۴]
خواجه نصیرالدین پس از چند ماه سکونت در قائن، به دعوت «ناصر الدین عبدالرحیم بن ابی منصور» که حاکم قلعه قهستان بود و نیز مردی فاضل و دوستدار فلاسفه بود، به همراه همسرش به قلعه اسماعیلیان دعوت شد و آزادانه و با احترام ویژه در آنجا زندگی کرد. او در مدت اقامت خود کتاب «طهارة الاعراق» نگاشت.
نصیرالدین طوسی حدود ۲۶ سال در قلعههای اسماعیلیه به سر برد اما در این دوران لحظهای از تلاش علمی باز ننشست و کتابهای متعددی از جمله «شرح اشارات ابن سینا»، «تحریر اقلدیس»، «تولی و تبری» و «اخلاق ناصری» و چند کتاب و رسالة دیگر را تألیف کرد. کتاب روضه التسلیم و مطلوب المومنین؛ تولی و تبری از جمله آثاری است که به فرمان امام اسماعیلی در الموت نوشتهاست. خواجه در پایان کتاب شرح اشارات مینویسد: «بیشتر مطالب آن را در چنان وضع سختی نوشتهام که سختتر از آن ممکن نیست و بیشتر آن را در روزگار پریشانی فکر نگاشتم که هر جزئی از آن، ظرفی برای غصه و عذاب دردناک بود و پشیمانی و حسرت بزرگی همراه داشت؛ و زمانی بر من نگذشت که از چشمانم اشک نریزد و دلم پریشان نباشد و زمانی پیش نمیآمد که دردهایم افزون نگردد و غمهایم دو چندان نشود…»[۲۵] از همکاران خواجه در الموت میتوان به حسن محمود کاتب یا حسن صلاح منشی اشاره کرد که همراه خواجه از قهستان به الموت آمده بود وی در طول روز آنچه را که خواجه تدریس میکرد مکتوب میکرد و برداشت خویش را در اوقات فراغت به صورت شعر بیان کردهاست. دیوان اشعار وی دیوان قائمیات نام دارد.
خواجه طوسی و هلاکوخان مغول
از آنجا که وجود اسماعیلیان حاکمیت و قدرت سیاسی مغولان را به خطر میانداخت هلاکوخان در سال ۶۵۱ ه.ق با اعزام لشکری به قهستان آنجا را فتح کرد. حاکم قلعه پس از مشورت با خواجه نصیر، علاوه بر تسلیم کامل قلعه، از مغولان اطاعت کرد و چندی پس از آن در سال ۶۵۶ ه.ق تاج و تخت اسماعیلیان در ایران برچیده شد و بدین سان خواجه نصیر بزرگترین گام را در جلوگیری از جنگ و خونریزی و قتلعام مردم برداشته، از این رو نزد خان مغول احترام و موقعیت ویژهای یافت.[۲۶] برخی گفتهاند هلاکو به جز خواجه نصیرالدین طوسی و دو پزشک دیگر، رکن الدین و همه همراهان وی را به قتل رساند و زندهنگهداشتن خواجه نصیر به دلیل آن بود که هلاکو از جایگاه علمی و فکری او مطلع بود.[۲] از آن پس خواجه نصیر همراه هلاکوخان بود و بعدها نزد او مقامی بلند یافت و مورد اعتماد خان قرار گرفت هلاکو بدون مشورت خواجه هیچ تصمیمی نمیگرفت، هیچ سفری نمیرفت و هیچ حکمی نمیداد.[۳][۲۷]
دربارهٔ نقش خواجه نصیر در گشایش بغداد و کشتن واپسین خلیفه عباسی گزارشهای متضادی در منابع تاریخی وجود دارد. برخی از نویسندگان اهل سنت[۲۸] و نیز پارهای از نویسندگان شیعه[۲۹] و محققان معاصر[۳۰] خواجه نصیر را تشویق کننده هلاکوخان در حمله به بغداد میدانند. در مقابل برخی از پژوهشگران با بررسی منابع برآنند که کشتن خلیفه ارتباطی به نظر خواجه نصیرالدین نداشته و این اتهام ناشی از اختلاف شیعه و سنی است و شواهد استواری در تأیید آن وجود ندارد.[۳۱]
مستعصم (آخرین خلیفه عباسی) در دوران حکومت خود علاوه بر لهو و لعب، به خونریزی مسلمانان پرداخت. عدهای از شیعیان بغداد به دست پسرش (ابوبکر) به خاک و خون کشیده شدند و اموالشان به غارت رفت.[۳۲] مقام علمی و ارزش فکری نصیرالدین توسی موجب شد تا هلاکو، او را در شمار بزرگان خود دانسته، نسبت به حفظ و حراست از جان وی کوشا باشد و او را در همه سفرها به همراه خویش دارد
تأثیرات و یادگارها
یک دهانه آتشفشانی ۶۰ کیلومتری در نیمکره جنوبی ماه به نام خواجه نصیرالدین طوسی نامگذاری شدهاست. یک خرده سیاره که توسط ستارهشناس روسی نیکلای استفانویچ چرنیخ در ۱۹۷۹ کشف شد نیز به نام وی نامیده شدهاست.[۳۳][۳۴]
دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی در تهران و رصدخانه شامخای در جمهوری آذربایجان نیز به نام او نامگذاری شدهاند.
در سال ۲۰۱۳ میلادی، پایگاه جستجوگر گوگل، به مناسبت هشتصد و دوازدهمین سالگرد تولد خواجه نصیرالدین طوسی، تصویری از وی در تارنمای خود گذاشت که در کشورهای عربی قابل دسترسی بود. به گفته بیبیسی، در این عکس بر ایرانیتبار بودن این دانشمند تأکید شده بود که واکنشهایی را در کشورهایی عربی در پی داشت.[۳۵][۳۶]
در ایران روز ۵ اسفند سالروز تولد خواجه نصرالدین طوسی را روز مهندسی نامگذاری شدهاست.[۳۷]
فعالیتهای شاخص علمی
- فلسفه مشائی
خواجه نصیر کوشید تا با پاسخ به انتقادات متکلمین اشعری بهخصوص محمد غزالی و فخر رازی، از فلسفه مشائی دفاع کند و با شرح و بسط آرای فلسفی ابن سینا به آن قوتی مجدد ببخشد.
- کلام شیعه
خواجه نصیر با استفاده از آرای فلسفی ابن سینا کلام شیعه را بر برهانهای عقلی مبتنی کرد. اثر وی به نام تجرید الاعتقاد یکی از مهمترین متون کلامی شیعه است که شرحهای متعددی بر آن نگاشته شدهاست. کتاب تجرید العقائد یکی از نوشتههای پرتاثیر خواجه در دانش کلام است. این کتاب سهم عمدهای در تحول علم کلام داشتهاست و به مدت چند قرن متوالی به عنوان متن معیار محسوب میشدهاست. گفته شدهاست که بسیاری از مکاتب فلسفی همچون مکتب شیراز، نوآوریهای خویش را با توجه به متن این کتاب آشکار کردهاند. در مکتب فلسفی اصفهان تا اندازهای این کتاب در حاشیه قرار گرفت و بیشتر به عنوان متنی کلامی ملاحظه شد. کلام فلسفی هم در میان شیعیان و هم در میان اهل سنت مورد توجه بودهاست چنانکه کتاب طوالع قاضی بیضاوی و مواقف عضدالدیم ایجی نظایر کتاب تجرید در میان اهل سنتاند.[۳۸]
- مثلثات
در کتاب شکل القطاع مثلثات را برای اولین بار به عنوان دانشی مستقل معرفی کرد و آن را در پیشگفتار علم نجوم معرفی میکند و قوانین اساسی برای حل مثلثات مسطح و کروی مطرح میکند.[۳]
- فیزیک
در کتاب تجریدالکلام دربارهٔ نور و با تکیه بر نظریهٔ ذره مطالبی را عنوان میکند که فوقالعاده اهمیت دارد.[۳]
در کتاب البصائر نوشتهٔ اقلیدوس وی انتشار صوت را به امواج آب تشبیه میکند و به آن پرداختهاست.[۳]
وی در نحوهٔ استفاده از ساعت آفتابی ابتکار جدیدی برای رصد کردن به خرج دادهاست که این ابتکار در علم ستارهشناسی ارزشمند است.[۳]
- نجوم
خواجه نصیرالدین طوسی «زیج ایلخانی» را از روی رصدهای انجامشده در رصدخانهٔ مراغه تدوین کردهاست. زیج ایلخانی سدهها از اعتبار خاصی در بسیاری از سرزمینهای آن زمان -از جمله در چین- برخوردار بودهاست و در سال ۱۳۵۶ میلادی (۳۰۰ سال پس از مرگ طوسی) ترجمه و در اروپا منتشر شد. قدیمیترین نسخهٔ این زیج در کتابخانهٔ ملی پاریس نگهداری میشود.[۳۹]
تأثیر خواجه در علم کلام
دو قرن پیش از خواجه، تحولات کلامی بنوعی با ابوالحسین بصری آغاز شد و فخر رازی در کتاب محصل این رویکرد را ادامه داد. ابوالحسین بصری که از شاگردان قاضی عبدالجبار معتزلی بود از پیروان بهشمی بود. بصری تحت تأثیر آموزههای فلسفی در برخی آموزههای معتزلی تجدید نظرهایی را آغاز کرد که همزمان با تدوین آثار این سینا در خراسان همراه شد. تأثیر نظرات فلسفی و شهرت آنها بیشتر به خاطر کتب غزالی یعنی مقاصد الفلاسفه و تهافت بود که باعث شهرت آرای فلسفی ابن سینا در میان متکلمان شد. مکتب ابوالحسین بصری توسط یکی از شاگردانش به نام ملاحمی گسترش یافت. اندیشههای فخر رازی و ملاحمی و بصری تأثیر بسزایی در فلسفی شدن کلام شیعه داشتند[۴۰] متکلمان امامی همچون سدیدالدین حمصی نیز در اواخر سده ششم هجری با آموزههای بصری آشنا شدند و از وی تأثیر پذیرفتند. در واقع میتوان گفت که خواجه با سه سنت آشنا بود. نخست سنت ابوالحسین بصری که در برخی آثار خواجه تأثیر واضحی دارد. دیگر سنت فلسفی ابن سینا و شارحان وی در خراسان قرار داشت؛ و سنت رواج نظرات فخر رازی و تأثیری پذیری خواجه از وی بود. بیشتر کتب کلامی و فلسفی فخر در زمان خواجه در خراسان رایج بودهاست.[۳۸]
مذهب
بر اساس آثار خواجه نصیر در مسلمان و شیعه بودن او تردیدی نیست.[۴۱] اما در اینکه آیا او در ادوار مختلف زندگیش شیعه امامی یا شیعه اسماعیلی بوده نزد مورخین اختلافاتی وجود دارد. از این لحاظ زندگانی خواجه را میتوان به سه بخش تقسیم کرد.
- او به باور اکثر تاریخ نویسان در ابتدای زندگی و قبل از پیوستن به اسماعیلیان شیعه امامی بودهاست.[۴۲][۴۳][۴۴] در عین حال، عدهای این احتمال را که او در یک خانواده شیعی اسماعیلی به دنیا آمده باشد منتفی ندانستهاند.[۴۵]
- خواجه بین سالهای ۶۱۹ تا ۶۲۴ ه.ق به قلاع اسماعیلیه وارد شد.[۴۵][۴۶] نظر نویسندگان دربارهٔ علت ورود خواجه به قلاع مختلف است. گروهی قائلند که خواجه به اجبار نزد اسماعیلیان رفتهاست،[۴۷] و در مقابل، عدهای برآنند که او با میل خود نزد آنان رفته و با این حال پس از اینکه تصمیم گرفت از پیش آنان برود به وی اجازه ندادند و او را محبوس کردند.[۴۸] گروهی نیز معتقدند که او در تمامی دوران حضورش در میان اسماعیلیان آزادی کامل داشت و میتوانست بدون درد سر عقاید مخالف خود را ابراز کند.[۴۵][۴۹] در طی حدود ۳۰ سال اقامت در قلاع اسماعیلیه در مورد مذهب خواجه طوسی نظرات گوناگونی وجود دارد. به بیان حمید ملک مکان «فعالیتهای علمی متعدد، کتابها و رسالههایی که وی در زمینههای مختلف نوشته، و نیز مدت طولانی ای که با اسماعیلیان زندگی کرده و با آنان حشر و نشر داشتهاست، عامل مهمی در اختلاف آرا و اقوال دانشمندان و نویسندگان دربارهٔ وی شدهاست.»[۴۱] از طرفی «علمای اثناعشری که خواجه را امامی میدانند مصرانه منکرند خواجه به کیش اسماعیلی درآمده بوده و صحت انتساب رسالات اسماعیلی بدو را که در میان اسماعیلیان محفوظ ماندهاست، انکار میکنند.»[۴۱] برخی از آنها با قبول انتساب این رسالات به او آنها را محصول تقیه خواجه برای حفظ جان خود در دوره اسارت میدانند. این نظر با تغییر مقدمه اخلاق ناصری منتسب به خواجه تقویت میشود، چرا که در آنجا تصریح میکند که «به حکم اضطرار بر اسماعیلیان وارد شده و مقدمه کتاب را بر طبق عقیده آنان، نه اهل شریعت و سنت نگاشتهاست.»[۴۱] عدهای هم بر این باورند که خواجه در این دوران واقعاً تحت تأثیر عقاید اسماعیلیان قرار گرفته و به کیش ایشان روی خوش نشان داده بود.[۴۶][۴۸][۵۰]
- نزد مورخین تردیدی نیست که پس از سال ۶۵۴ ه.ق و سقوط دولت اسماعیلی نزاری تا پایان عمر، خواجه نصیرالدین به مذهب شیعی دوازده امامی زندگی کرد. او در این مدت مهمترین کتابهای کلامی خود را بر طبق این آیین نوشت که از جمله آنها میتوان تجرید العقاید، قواعد العقاید، فصول و امامت را نام برد.[۴۱][۴۶] وصیت او مبنی بر دفن پیکرش در پایین پای امام موسی کاظم و امام محمدجواد (امامان هفتم و نهم شیعیان امامی) موید این مطلب است که او در هنگام مرگ به عقیده اسماعیلیه نبودهاست.
خواجه نصیر سه پسر از خود به یادگار نهاد: صدرالدّین علی، فرزند بزرگ او که همواره در کنار پدر و همگام با او بود و در فلسفه، نجوم و ریاضی بهره کافی داشت. دومین فرزندش اصیل الدین حسن نیز اهل دانش و فضیلت بود و در زمان حیاتش اغلب به امور سیاسی مشغول بود.
تاریخ درگذشت وی ۱۸ ذیقعده ۶۷۳ ه.ق است؛ و در حرم کاظمین و پایین پای دو امام به خاک سپرده شدهاست.[۵۱][۵۲] بنا به وصیتش بر روی سنگ مزارش این آیه قرآن از سوره کهف را نگاشتند: «وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیْهِ بِالْوَصید» = «و سگشان (به حالت پاسبانی) دو دست خویش بر درگاه (غار) گشاده بود».[الف][۵۳]
آثار
زندگی او بر پایه دو هدف اخلاقی و علمی بنا نهاده شده بود. او در بیشتر زمینههای دانش و فلسفه، تألیفات و رسالههایی از خود به یادگار گذاشته که بیشتر عربی هستند، اما ۲۵ درصد نوشتههای وی به زبان پارسی بودهاند.[۵۴]
خواجه نصیرالدین طوسی برخلاف ابن سینا اقدامی برای ترجمه لغتهای عربی و به وجود آوردن اصطلاحات فارسی به جای اصطلاحات عربی نکرد و همان واژههای رایج روزگار خود را در آثار فارسی به کار برد.[۵۵]
از معروفترین آثار او به پارسی، «اساس الاقتباس» و «اخلاق ناصری» را میتوان یاد کرد. وی در اخلاق ناصری رستگاری راستین انسانها را در «سعادت نفسانی»، «سعادت بدنی» و «سعادت مدنی» میداند و این نکته نشان میدهد که خواجه در مسایل مربوط به بهداشت جسمانی و روانی هم کارشناس بودهاست.
خواجه نصیر حدود یکصد و نود کتاب و رسالهٔ علمی در موضوعات متفاوت به رشتهٔ تحریر درآورد.[۵۶] که ذیلاً به برخی از آنها اشاره میشود:[۵۷]
- تجرید الاعتقاد: که در موضوع کلام نگاشته شده و به دلیل اهمیت فوقالعاده آن مورد توجه دانشمندان قرار گرفته و شرحهای بسیاری پیرامون آن نوشته شدهاست.
- شرح اشارات بوعلی سینا: این کتاب شرحی بر اشارات بوعلی سینااست.
- قواعد العقاید
- اخلاق ناصری یا اخلاق طوسی
- آغاز و انجام
- تحریر مجسطی
- تحریر اقلیدس
- تجریدالمنطق
- تلخیص المحصل
- اساس الاقتباس
- زیج ایلخانی
- آداب البحث
- آداب المتعلمین
- روضةالقلوب
- اثبات بقاء نفس
- تجرید الهندسه
- اثبات جوهر
- جامع الحساب
- اثبات عقل
- جام گیتی نما
- اثبات واجب الوجود
- الجبر و الاختیار
- استخراج تقویم
- خلافت نامه
- اختیارات نجوم
- رساله در کلیات طب
- ایام و لیالی
- علم المثلث
- الاعتقادات
- شرح اصول کافی
- کتاب الکل
- صورالکواکب
- تعدیل المعیار فی نقد تنزیل الافکار
- تصورات یا روضةالتسلیم
- رساله تولا و تبری[۵۸]
شاگردان
- جمالالدین حسن بن یوسف مطهر حلی (علامه حلی، درگذشته ۷۲۶ ه.ق) او از دانشوران بزرگ شیعه بود که آثار گرانسنگی از خود به جای نهاد. وی شرحهایی نیز بر کتابهای خواجه نگاشت.
- کمالالدین میثم بن علی بن میثم بحرانی (ابن میثم بحرانی، درگذشته ۶۷۹ یا ۶۹۹ ه.ق) او حکیم، ریاضیدان، متکلم و فقیه بود و عالمان بزرگی از محضرش استفاده کردند. وی گرچه در رشته حکمت زانوی ادب و شاگردی در مقابل خواجه بر زمین زد، از آن سو خواجه از درس فقه وی بهرهمند شد. این محقق بحرینی شرح مفصلی بر نهجالبلاغه نوشته که به شرح نهجالبلاغه ابن میثم معروف است.
- محمود بن مسعود بن مصلح کازرونی (قطبالدین شیرازی، درگذشته ۷۱۰ ه.ق) او از شاگردان ممتاز خواجه است وی در چهارده سالگی به جای پدر نشست و در بیمارستان به طبابت پرداخت. سپس به شهرهای مختلفی سفر کرد و علم هیئت و اشارات ابوعلی را از محضر خواجه نصیر فرا گرفت. قطبالدین کتابهایی در شرح قانون ابن سینا و در تفسیر قرآن نوشتهاست.
- کمالالدین عبدالرزاق شیبانی بغدادی (ابن فوطی، درگذشته ۷۲۳ ه.ق) او مذهب حنبلی داشت و معروف به ابن الفُوَطی بود. این دانشمند مدت زیادی در محضر خواجه علم آموختهاست. وی از تاریخنویسان معروف سده هفتم است و کتابهای معجمالآداب، الحوادثالجامعه و تلخیص معجمالالقاب از آثار اوست.
- سید رکنالدین استرآبادی (متوفی ۷۱۵ ه.ق) از شاگردان و همراهان خاص خواجه بوده و شرحهایی بر کتابهای استاد خویش نوشته و علاوه بر تواضع و بردباری، از احترامی افزون برخوردار بودهاست. وی در تبریز به خاک سپرده شدهاست.
برخی دیگر از شاگردان خواجه نصیر عبارتند از:
جدول پیشرفت قیمت:
از زمان چاپ کاتالوگ و راهنمای تمبرهای ایران (سال 1340) تاکنون، نمودار پیشرفت قیمت این سری تمبر به شرح زیر بوده است.
سال | قیمت | سال | قیمت |
1340 | |||
1342 | |||
1343 | |||